تو که گفتی نقاش نیستی
پس چرا به تو فکر می کنم
دنیایم رنگـــــــــی می شود
من لیمو شیرین زندگی تو بودم ؛ تموم شیرینی های زندگیمو به تو دادم اماچه زود تلخ شدم و چه ساده منو دور انداختی
دنیای تو رنگارنگ است و دنیای من سیاه ولی یک رنگیه من به همه ی دنیای تو می ارزد
ممنونم که به من فهماندی اشتباه است به هر کسی اعتماد کردن
خنکای یک عصر بهاری
کنار شاه بوته یاسی وحشی
میزی که کاسه ای پُر از پولکی زعفرانی دارد
و دو فنجان چای داغ را خیال خواهم کرد
لطفا به خیالم بیا
همین که صدایم میکنی همه چیز این جهان یادم میرود
یادم میرود که جهان روی شانه من قرار دارد
یادم میرود سر جایم بایستم
پابهپا میشوم
زمین میلرزد
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﮕﻮ
ﺣﻼﻟﻢ کند ﻫﻨﻮﺯ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻢ
مرسی زیبا بود